شبنم

ساخت وبلاگ
درد زندگی دست از گلوی نفس هایم بردارید دیگر طاقتی در دستانم نمانده  تا قولنج زندگی را بشکنم اندکی از عمر دنیا باقی مانده و اندکی از مهلت من نیز گذشته است پدری در آسمان و   فرزندی در من بی تابی می کنند هر چه انتظار کشیدم و هر چه از زمان گذشتم زمان در زمین  گردید و از من نگذشت  تاریخ تکرار شد و باز دفتر زندگی  با گناه و افسوس عشق  آتش گرفت باید زمین را به جهنم بسپارم  تا زمان و تاریخ و گناه در هم بسوزند وقت تنگ است باید تا بیکران دریا تسلیم پدر شوم شاعر : دکتر نسرین سید زوار Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com + نوشته شده در  شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۶ساعت 12:23  توسط فضل الله نكولعل آزاد  |  شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 175 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 22:01

           بی همگان بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود دیده ی عقل مست تو چرخه ی چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی شود شاعر : مولانا مولوی Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com + نوشته شده در  دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶ساعت 19:7  توسط فضل الله نكولعل آزاد  |  شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 170 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 3:16

                بی تو می میرم !  دل چیست ؟ دل کندن کدام است آه ! کارِ دلم دیگر تمام است آه !  دل تاب این هجران کجا دارد ؟ گل طاقت طوفان کجا دارد ؟ دیگر دلم را تاب دوری نیست  در سینه ام جای صبوری نیست اکنون چرا این سو نمی رانید ؟  تا ظلمتم از جان بتارانید  می دانم آری راه تاریک است سر منزل و مقصد نه نزذیک است می دانم آری مهربانانم ! جانانِ جانم ! جان و جانانم ! می دانم امّا در شما آن هست آن عشق و آن نیروی ایمان هست تا زین ره تاریک پیش آیید وین تنگه های بسته بگشایید تا در رگ این مرده خون آرید وز پنجه ی مرگش برون آرید می بینم آری عشق درکار است باعشق دشواری نه دشوار است باعشق راه دور بی معناست چون جذبه باشد ذرّه بی پرواست من بی شما دیوانه خواهم شد وز خویش هم بیگانه خواهم شد خورشید عمرم خون به دل دارد هم کشتی دل پا به گل دارد زانو و پیشانّی و من غمناک افتاده بر این خاک از آن افلاک ای چشمهای مهربان افسوس دورید و من دور از شما مأیوس مأیوس از آن نیرو که برخیزم برخیزم و با غصه بستیزم  ای چشمها ! الماسهای من ! الماسهای صافی و روشن ! ای خواهرانِ توأم خورشید ! سرچشمه های نور من بودید  ای شهسواران سیاهی بند !  ظلمت شکاران سحر پیوند ! ره توشه هاتان تا قیامت عشق ! میثاق هاتان با صداقت عشق ! منزل بعید و راه تاریک است ؟  گو باش دلهامان که نزدیک است ! پلها شکسته در میان غم نیست شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 161 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 3:16

       چهره ی بی نقاب وحشت نکنید آدمیزاده است از چهره فقط نقابش افتاده است عریانی باز تابی این جسم هر چند به چشم روح سمباده است وحشت نکنید نیشش از کین نیست دندان غریزه را نشان داده است این چهره ی بی نقاب یعنی من احساس نری که تشنه ی ماده است هشدار ! که در تبی چنین این هار ! واجسته ی هر چه قید و قلاده است آماده ی هر چه پیش آید باش او نیز برای هر چه آماده است این جدول حل نگشته ی هستی درخانه ی تن به گونه ای ساده است بنشین و تب شهابی اش بنشان او باز همان ادیب آزاده است شاعر : محمد علی بهمنی                              Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com + نوشته شده در  شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ساعت 19:54  توسط فضل الله نكولعل آزاد  |  شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 173 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 3:16

       ترانه ی : خرچنگ های مردابی  ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎنه ی ﺑﯽ ﻫﺎی ﻭ ﻫﻮﯼ ﻻﻝ ﭘﺮﺳﺖ ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝِ ﮐﻼﻏﺎﻥ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﭘﺮﺳﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻢ ، ﻟﺤﻈﻪ لحظه ی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭِ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﺮﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺧﺮﭼﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﻣُﺮﺩﺍﺑﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻗﺺ ﮐﻨﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﺯُﻻﻝ ﭘﺮﺳﺖ؟ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻫﺎ ﭼﻪ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﻧﭽﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﭘﺎﯼِ ﻫﺮﺯﻩ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻍِ ﮐﺎﻝ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺟُﺰ ﺍﻧﺎﺍﻟﺤﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻤﺎﻝِ ﺩﺍﺭ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦِ ﮐﻤﺎﻝ ﭘﺮﺳﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺧﺎﺭﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﭼﺸﻤﯽ ﻧﺎﻣَﺮﺩﻡ ﺯﻭﺍﻝ ﭘﺮﺳﺖ ترانه : خرچنگهای مردابی  خواننده :حبیب شاعر : محمدعلی بهمنی Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com + نوشته شده در  شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ساعت 21:15  توسط فضل الله نكولعل آزاد  |  شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 128 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 3:16

                        خوشا با تو !  دلم خواهد کشم آنگونه نقش عشق را با تو  که آمیزد در آن رنگ خوشایند وفا با تو  خوشا روی تو را دیدن ؛ جهان را با تو گردیدن  همیشه عشق ورزیدن ؛ خوشا باتو خوشا با تو  تو از چشمم دگر اندوهِ بیزاری نمی خوانی  که می دانی وفا می ورزم و صلح و صفا با تو  بیا با من بگو آن راز و رمز عشق دیرین را  که گردم عاشقانه همنوا و آشنا با تو  تو مهتاب و تو پروینی به درد من تو تسکینی  تو شور عشق شیرینی و چشم دلربا با تو  به شعر من شکوفایی بهار آرزوهایی شراب گرم و گیرایی وفا با من جفا با تو  من آن درویش درویشم پر از درد غم خویشم  همه مهر تو شد کیشم الا ای صد صفا با تو  مسیح باغ مینویم تو هستی قبله هر سویم  همه با درد خود گویم که درد از من دوا با تو  شکوه بانگ راز من امید دلنواز من  بخوان با سوز و ساز من نوا با تو صدا با تو  اگر مهری وگر ماهی اگر بامن تو همراهی  بگو از من چه می خواهی که هستم بی ریا با تو  کمی با من مدارا کن و در شبها خدایا کن  زبان خویش گویا کن ؛ خدا با تو دعا با تو  به عشق من گواهی تو مرا پشت و پناهی تو که خود مهری و ماهی تو همه دست خدا با تو  ببین از غم چه گریانم از این دوری پشیمانم  ز سودای تو سوزانم شررها شعله ها با تو  شفق صد ماجرا دارد ؛ چه ها دارد چه ها دارد  هزار و یک نوا دارد ؛ دلِ این بینوا با تو  شاعر : مجید شفق  Www.fazlolla شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 167 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 3:16